نویسه جدید وبلاگ

١ کشتن مرتد؛ حکمی مغایر قرآن دکتر سید علی اصغر غروي چکیده: قرآن کریم در شش دسته آیات براي ما آشکار می سازد که انسان هرگاه بخواهد می تواند ایمان بیاورد و هر لحظه یی هم که بخواهد، می تواند ایمانش را رها کند و هیچ کس در پذیرفتن دین از اسلام و مسیحیت و یهودیت گرفته تا هر آیین دیگري مجبور نیست. این مقاله با بررسی این آیات نشان میدهد که هیچ حکمی در قرآن براي قتل، آزار و اذیت، و یا محبوس کردن مرتد وجود ندارد؛ و بدین سان آنچه در فقه درباره قتل مرتد آمده است، مغایر قرآن و سنت قطعی است. کلیدواژه ها: قرآن ارتداد مرتد اعدام سید علی اصغر غروي در اصطلاح به کسی « مرتد » به معناي برگشتن از عقیده یی و گرویدن به عقیدة دیگر است؛ و « ارتداد » اطلاق می شود که دین و آیینی را بپذیرد و سپس رهایش کند و اظهار کند که دیگر آن عقائد را قبول ندارد و منصرف شده است. موضوع ارتداد از آن جهت به یکی از مسائل بغرنج فراروي اسلام در روزگار کنونی تبدیل شده است که از یک سو بناء به فتواي بسیاري فقهاء مسلمان، پیروان دین اسلام حق ندارند از دین خارج شوند، و اگر چنین شد، مرتد و محکوم به مرگ هستند؛ و از سوي دیگر در مبانی حقوق بشر، هر انسانی حق دارد هر دین و اعتقادي را که می خواهد انتخاب نماید و از آیینی خارج شده و به آیین دیگري بگرود. گرچه در کتابهاي کهن فقهی مندرج است اما در سالهاي بعد از انقلاب اسلامی، « ارتداد » مسأله موضوعیت تازه یافت. به عنوان نمونه در ابعاد جهانی در جریان فرمان آیت الله خمینی در قتل سلمان رشدي، افکار عمومی دنیا نسبت به وجود چنین حکمی در اسلام حساس شد. در داخل کشور نیز در ماجراي سخنرانی دکتر هاشم آقاجري و محکومیت ایشان به ارتداد و در نتیجه اعدام، این مسأله در داخل ایران نیز به یک موضوع حاد و بحرانی تبدیل شد. در آن زمان، تلاش متفکران، روشنفکران و فقهاء دگراندیش معطوف به نیست. اما بنده با اتخاذ موضعی متفاوت، ضمن « ارتداد » اثبات این نکته بود که حرفهاي آقاجري مصداق سخنرانی تقریباً کوتاهی که در دانشگاه اصفهان ایراد کردم، نشان دادم که از منظر قرآن، انسان آزاد است که اگر به معناي خروج از دین باشد – که نیست - از نظر قرآن می تواند « حتی » مرتد شود و حرفهاي آقاجري آزادانه نظرش را اظهار کند. در آن زمان از من خواسته شد که در خصوص ارتداد و حکم آن مقاله یی مستند به آیات و روایات تألیف نمایم. نگارش مقاله تقریباً شش ماه به طول انجامید ولی متأسفانه در یکی از تهاجماتی که به منزل ما صورت گرفت، از بین رفت! اکنون در این مقال و پس از حدود ده سال، مجدداً و به طور مختصر از منظر فقه و نقدهاي اصولی و روایی وارد بر این حکم، « ارتداد » به این مهم می پردازم. در ضمن براي مطالعه اثر حکیم سید محمد جواد غروي بسیار راهگشاست. « فقه استدلالی » کتاب در مقاله حاضر این پرسش به میان کشیده می شود که از نظر قرآن، به عنوان نص و منبع اصلی تشریع دین، اگر کسی از اعتقاد به اسلام کناره بگیرد، آیا باید یا می توان او را کشت؟! مدعاي مقاله حاضر این است که خداوند، انسانها را آزاد آفریده و هیچ کس را در پذیرفتن دین مجبور نمی کند. نیز می خواهد اثبات نماید که 2 قرآن نسبت به ارتداد، شخص را آزاد گذاشته است و حکمی در قرآن براي قتل مرتد یا حتی حبس و آزار و اذیت او وجود ندارد. در دین اسلام، هر کسی که بخواهد می تواند ایمان بیاورد و هر لحظه یی هم که بخواهد، می تواند ایمانش را رها کند. بدین منظور به آیاتی از قرآن و ترجمه ساده آنها می پردازیم و اثبات می کنیم که پذیرفتن یک دین (شامل انتخاب اندیشه، باور به یک عقیده، تجربه ایمان و البته اظهار همه اینها) در جامعۀ اسلامی آزاد است؛ و بر این اساس هرچند حکم کشتن مرتد در فقه آمده، اما این حکم مغایر کتاب الهی است! براي دریافت نظر قرآن کریم در باب ارتداد، شش دسته آیات را از نظر می گذرانیم: نخست؛ آیاتی که به کافران آزادي می دهند در وادي احتجاج و جدال و گفتگو با خدا و پیامبران وارد شوند. دوم؛ آیاتی که به هر انسانی آزادي می دهند که دین الهی را بپذیرد و یا اینکه دعوت پیامبران را رد کند. سوم؛ آیاتی که به پیامبران توصیه می کنند کسی را مجبور نکنند که دین آنها را بپذیرد و فقط به تبلیغ (تبشیر و انذار) اکتفاء کنند. چهارم؛ آیاتی که بی تأثیر بودن انذار پیامبران را در کافران گوشزد می کنند، بی آنکه حکمی براي کافران صادر کنند. پنجم؛ آیاتی که گروهی از مرتدان را زیر پوشش نفاق نشان می دهند. یعنی کسانی که مرتد هستند و دین اسلام را قبول ندارند ولی به جهت منافع و مصالحی که در جامعۀ ایمانی دارند، نفاق می کند و خود را متدین به اسلام سخن گفته اند. و اما شرح هر یک: « ارتداد » نشان می دهند. و ششم؛ آیاتی که به تصریح درباره دسته اول : آزادي احتجاج و جدال با خدا و پیامبران در قرآن آیات بسیاري هست که نشان می دهد کافران با انبیاء، با آزادي و بدون ترس، مجادله و محاجه می کردند و می گفتند ما اعتقاد شما را نمی پذیریم. در هیچ یک از این آیات، رد پایی از برخورد پیامبران با صاحبان عقائد دیگر به چشم نمی خورد. به طور خاص در مورد پیامبر خاتم (ص) قرآن نشان می دهد که چگونه مخاطبان پیامبر آزاد بودند که با و نه حکم قتل و تبعید. حتی آنها به پیامبر توهین « جدال احسن » پیامبر جدال کنند و پیامبر هم موظف بود به می کردند که: تو دیوانه اي! تو اصلاً نمی فهمی! تو اینها را از کجا آورده اي؟! تو اصلاً رسول نیستی! تو بشري هستی مثل ما! در تاریخ صحیح پیدا نمی شود که یک نفر آمده باشد و چنین حرفهایی را به پیامبر زده باشد و پیامبر دستور داده باشد که او را بگیرند و بکشند. آنها در اوج قدرت پیامبر (ص) در مدینه هم آزاد بودند. به عنوان یک نمونه تاریخی، آخرین گروهی که با پیامبر مباحثه و مجادله کردند، نصاراي نجران بودند گذاشتند. وقتی که روز « مباهله » که در سال دهم هجري در نزدیکی مدینه، در یک روز خاص، با پیامبر قرار موعود رسید، پیامبر به همراه امیرالمؤمنین، فاطمۀ زهرا، حسن و حسین (ع) به محل موعود رفتند. وقتی اُسقف نَجران این 5 نفر را دید که می آیند، دستها را بالا برد و رو کرد به انبوه همراهانش و گفت: اِ نّي لَا ری ا وُجوه اً لو سَ أَلوا الله اَن يُزيلَ الجبلَ عن مکا نِهِ لفَ عَ ل، من چهره هایی را می بینم که اگر از خدا بخواهند کوه را از جا بکَنَد، می کَند! 1 اما آیاتی از دسته اول: ( رعد 43 ) « وَيَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُواْ لَسْتَ مُرْسَلا قُلْ كَفَى بِاللّهِ شَهِيداً بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ » و کسانی که کافر شده اند به تو می گویند که تو مرسل نیستی. (اي پیامبر!) پاسخ بده که شهادت خدا میان من و شما کفایت می کند. . تألیف حکیم سید محمد جواد غروي، ص 43 تا 58 ،« چند گفتار » : 1 براي توضیح بیشتر مراجعه نمایید به ٣ ( کهف 56 ) « وَيُجَادِلُ الَّذِينَ كَفَرُوا بِالْبَاطِل لِيُدْحِضُوا بِهِ الْحَقَّ وَاتَّخَذُوا آيَاتِي وَمَا أُنذِرُوا هُزُوا » و کسانی که کافر شده اند با باطل به جدال حق می آیند که آن را لگدکوب کنند و آیات ما و هر آنچه که بدان بیم داده شده را به استهزاء و ریشخند و مسخره گرفتند. ( قلم 51 ) « وَإِن يَكَادُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَيُزْلِقُونَكَ بِأَبْصَارِهِمْ لَمَّا سَمِعُوا الذِّكْرَ وَيَقُولُونَ إِنَّهُ لَمَجْنُون » و همانا کسانی که کفر ورزیدند هنگامی که شنیدند ذکر را نزدیک بود با چشمانشان تو را بلغزانند، (یعنی هدفشان این است که تو را با چشمان خودشان مورد تمسخر قرار دهند) و می گویند او قطعاً دیوانه است. ( فصلت 26 ) « وَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لَا تَسْمَعُوا لِهَذَا الْقُرْآنِ وَالْغَوْا فِيه لَعَلَّكُمْ تَغْلِبُون » __________و کسانی که کفر ورزیدند گفتند به این قرآن گوش فرا ندهید و در میان تلاوت آن حرف لغو بزنید، باشد که غالب شوید. ( مطففین 29 ) « إِنَّ الَّذِينَ أَجْرَمُوا كَانُواْ مِنَ الَّذِينَ آمَنُوا يَضْحَكُون » کسانی که مرتکب جرم می شوند به کسانی که ایمان آورده اند می خندند. در روز قیامت ،« فَالْي وْمَ الَّذِينَ آمَنُواْ مِنَ الْكُفَّارِ يَضْحَكُون » : خداوند در آیه 34 همین سوره می فرماید کسانی که ایمان آورده اند به کافرها می خندند! پس خداوند جواب دادن و جزاء دادن به کافران را به قیامت احاله می دهد و در دنیا آنها را آزاد می گذارد. چرا که ارزش ایمان به این است که انسان با نهایت آزادي و اختیار انتخابش کند، نه با زور! ایمان با زور ثمري جز نفاق ندارد) ( انعام 25 ) « حَتَّى إِذَا جَآؤُوكَ يُجَادِلُونَكَ يَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُواْ إِنْ هَذَا إِلاَّ أَسَاطِيرُ الأَوَّلِين » اي پیامبر! این کافران نزد تو می آیند و با تو جدل می کنند و می گویند: اینهایی را که تو آورده اي همان افسانه هاي پیشینیان است! ( ابراهیم 9 ) « وَقَالُواْ إِنَّا كَفَرْنَا بِمَا أُرْسِلْتُم بِه وَإِنَّا لَفِي شَكٍّ مِّمَّا تَدْعُونَنَا إِلَيْهِ مُرِيب » و گفتند که ما به آنچه که شما مبعوث به آن شده اید کافریم و ما نسبت به آنچه که شما ما را به آن فرا می خوانید در شک هستیم، نسبت به پذیرش آن تردید داریم. ( سبأ 31 ) « وَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لَن نُّؤْمِنَ بِهَذَا الْقُرْآنِ وَلَا بِالَّذِي بَيْنَ يَدَيْه » و کافران می گویند: هرگز به این قرآن ایمان نخواهیم آورد و حتی به آن کتابهایی که پیش روي این پیامبر است نیز هرگز ایمان نمی آوریم. الَّذِينَ قَالُواْ إِنَّ اللّهَ عَهِدَ إِلَيْنَا أَلاَّ نُؤْمِنَ لِرَسُولٍ حَتَّىَ يَأْتِيَنَا بِقُرْبَانٍ تَأْكُلُهُ النَّار قُلْ قَدْ جَاءكُمْ » رُسُلٌ مِّن قَبْلِي بِالْبَيِّنَات وَبِالَّذِي قُلْتُمْ فَلِمَ قَتَلْتُمُوهُمْ إِن كُنتُمْ صَادِقِين فَإِن كَذَّبُوكَ فَقَدْ ( آل عمران 183 و 184 ) « كُذِّبَ رُسُلٌ مِّن قَبْلِك جَآؤُوا بِالْبَيِّنَاتِ وَالزُّبُرِ وَالْكِتَابِ الْمُنِيرِ کسانی هستند که می گویند: خداوند با ما پیمان بسته است که مبادا به رسولی ایمان بیاوریم، مگراینکه یک قربانی براي ما (از آسمان) بیاورد که آن را آتش بخورد. اي پیامبر! بگو پیش از من هم رسولانی با بینات آمده اند، و با همان چیزهایی که شما می گفتید تورات و انجیل پس اگر شما راست می گویید چرا انبیاء پیشین را کشتید؟! اي پیامبر! اگر اینها تو را تکذیب کنند و بگویند: دروغ می گویی! بدان که پیامبران پیش از تو هم نیز تکذیب شدند. آنها با بینات و زبر و کتاب نورانی آمدند. با وجود این آیات صریح، اما متأسفانه امروزه در اکثر کشورهاي اسلامی، کسی نباید در مخالفت با قرآن و اسلام اظهار نظر کند! تازه در برابر پیامبر هم نیست! و این در حالی است که خدا و انبیاء به کافران و شکاکان حق می دادند حرفشان را بزنند و مخالفتشان را اعلام کنند و کسی هم به آنها آسیبی نمی رساند. 4 دسته دوم : آزادي پذیرش دین قرآن در آیات زیادي انسان را در رد یا قبول دین آزاد گزارده و او را مجاز شمرده که ایمان بیاورد یا نیاورد. یکی از وجوه اختلاف و افتراق بین شیعه و اهل سنت این است که در دستگاه فکري شیعه، انسان مختار است که عقائد خود را برگزیند، ایمان بیاورد یا نیاورد و حق ندارد در اصول عقائد از دیگري تبعیت یا تقلید کند. اما اهل سنت (خصوصاً در مکتب کلامی اشعري) از آدمی سلب مسؤولیت می کنند و در مجموع هدایت و ایمان را خواست خداوند می دانند تا انتخاب بنده. به هر صورت، قرآن به آزادي انتخاب دین، تصریح دارد: ( نساء 131 ) « وَإِن تَكْفُرُواْ فَإِنَّ لِلّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الأَرْض وَكَانَ اللّهُ غَنِيّاً حَمِيدا » و اگر کافر شوید، پس هر آنچه در آسمانها و در زمین است براي خدا است (به مالکیت خدا آسیبی نمی رسد) و خدا بی نیازي پسندیده است. ( کهف 29 ) « وَقُلِ الْحَقُّ مِن رَّبِّكُمْ فَمَن شَاء فَلْيُؤْمِن وَمَن شَاء فَلْيَكْفُرْ » و بگو (اي پیامبر!) این حق (درست و راست) است از جانب پروردگار شما، پس هر که بخواهد ایمان بیاورد و هر که بخواهد کافر شود. « يَعْلَمُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْض وَالَّذِينَ آمَنُوا بِالْبَاطِلِ وَكَفَرُوا بِاللَّهِ أُوْلَئِكَ هُمُ الْخَاسِرُون » ( (عنکبوت 52 خدا آنچه در آسمانها و زمین هست را می داند و کسانی که ایمان آوردند به باطل و به خدا کافر شدند، هم اینان زیانکارانند. ( روم 44 ) « مَن كَفَرَ فَعَلَيْهِ كُفْرُهُ وَمَنْ عَمِلَ صَالِح اً فَلِأَنفُسِهِمْ يَمْهَدُونَ » هر کس کافر شد، کفرش ضد خودش است (به خویش آسیب می رساند) و هر کس که عمل صالح انجام دهد، راه را به نفع خود هموار می کند. ( فصلت 40 ) « اعْمَلُوا مَا شِئْتُمْ إِنَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ » هر کاري که می خواهید انجام دهید همانا خدا به هرچه می کنید بیناست. (این آیه نشان می دهد که نه تنها در ساحت اندیشه که در وادي عمل نیز، انسان مجبور است) قُلْ آمِنُواْ بِهِ أَوْ لاَ تُؤْمِنُو اْ إِنَّ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ مِن قَبْلِهِ إِذَا يُتْلَى عَلَيْهِمْ يَخِ رُّ ونَ لِلْأ ذْقَانِ » ( اسراء 107 ) « سُجَّدًا (اي پیامبر!) بگو به قرآن ایمان بیاورید یا ایمان نیاورید، همانا کسانی که به آنها علم داده شده از قبل آن هنگامی که قرآن براي آنها تلاوت می شود سجده کنان به روي درمی افتند. ( دخان 21 ) « وَإِنْ لَّمْ تُؤْمِنُوا لِي فَاعْتَزِلُون » (موسی به قومش می گوید:) اگر به رسالت من ایمان نمی آورید، از من جدا شوید و فاصله بگیرید. لَعَلَّكَ بَاخِعٌ نَّفْسَكَ أَلَّا يَكُونُوا مُؤْمِنِين إِن نَّشَأْ نُنَزِّلْ عَلَيْهِم مِّن السَّمَاء آيَةً فَظَلَّتْ » ( شعراء 3 و 4 ) « أَعْنَاقُهُمْ لَهَا خَاضِعِين (اي پیامبر!) گویا چنین است که خویش را می رنجانی از اینکه آنها ایمان نمی آورند؟! ما اگر بخواهیم از آسمان آیتی را بر ایشان فرو می فرستیم، آن وقت براي آن فروتنانه گردن فرود می آوردند (اما نمی خواهیم و آزادشان می گذاریم!) ( تغابن 2 ) « هُوَ الَّذِي خَلَقَكُمْ فَمِنكُمْ كَافِرٌ وَمِنكُم مُّؤْمِنٌ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِير » او کسی است که شما را آفریده، پس گروهی از شما کافرند و گروهی مؤمن و خدا به آنچه می کنید بیناست. ٥ وَلَوْ شَاء اللّهُ مَا اقْتَتَلَ الَّذِينَ مِن بَعْدِهِم مِّن بَعْدِ مَا جَاءتْهُمُ الْبَيِّنَات وَلَكِنِ اخْتَلَفُو اْ » ( بقره 253 ) « فَمِنهُم مَّنْ آمَنَ وَمِنْهُم مَّن كَفَر وَلَوْ شَاء اللّهُ مَا اقْتَتَلُواْ وَلَكِنَّ اللّهَ يَفْعَلُ مَا يُرِيد و اگر خدا می خواست کسانی که بعد از این انبیاء بودند، بعد از آمدن بینات، به جان هم نمی افتادند، اما اختلاف کردند، پس گروهی از ایشان ایمان آوردند و گروهی کافر شدند، اگر خدا می خواست اینها به جان هم نمی افتادند، و لکن خدا آنچه را که اراده می کند، انجام می دهد. در این دو دسته آیاتی که ذکر شد، خداوند براي کفاري که با پیامبر (ص) و اهل ایمان جدل می کنند و در برابر آنها می ایستند و می گویند ما به شما ایمان نمی آوریم و همچنین در آیاتی که به انسانها آزادي می دهد که کافر باشند یا مؤمن، هیچ حکمی صادر نمی کند که؛ اي پیامبر! هر که جدل کرد این بلاء را به سرش بیاور! دسته سوم : وظیفه پیامبران تنها تبلیغ دین است این دسته، آیاتی هستند که به پیامبران توصیه می کند کسی را مجبور به قبول دین نکنند و فقط به امر تبلیغ اکتفاء نمایند. ( کهف 56 ) « وَمَا نُرْسِلُ الْمُرْسَلِينَ إِلَّا مُبَشِّرِينَ وَمُنذِرِين » ما فرستادگان را نفرستادیم مگر اینکه مژده دهنده و بیم دهنده باشند (توجه کنید وقتی جمله با نفی شروع می شود، معناي نفی مطلق را دارد، پس هدف از ارسال رسل فقط به دو هدف بشارت و انذار بوده است.) فَذَكِّرْ إِن نَّفَعَتِ الذِّكْرَى سَيَذَّكَّرُ مَن يَخْشَى وَيَتَجَنَّبُهَا الْأَشْقَى الَّذِي يَصْلَى النَّارَ الْكُبْرَى » ( اعلی 9 تا 13 ) « ثُمَّ لَا يَمُوتُ فِيهَا وَلَا يَحْيَى اي پیامبر! یادآوري کن اگر یادآوري سودمند است، کسی که در دل بیم داشته باشد متذکر می شود، اما آنکه سنگدل است از آن دوري می کند، همان کسی که به آتش بزرگ فرو می افتد، سپس در آن آتش نه می میرد و نه زنده است. (به زندگی خویش نگاه کنیم، آیا در چنین آتشی نیستیم؟! نه مرده ایم و نه زنده!) غاشیه 22 )، اي پیامبر! تو بر مردم )« لَّسْتَ عَلَيْهِم بِمُصَيْطِر » : آیات دیگري هم در این دسته هست، مانند شوري 48 )، اي پیامبر! وظیفه یی نداري جز )« اِن عَلَيْكَ إِلَّا الْبَلَاغ » ! مراقب و مسلط نیستی! آقا بالا سرِ مردم نیستی نحل 82 )، اي پیامبر! تو وظیفه یی نداري جز تبلیغ آشکار و روشن! آیات دسته )« فَإِنَّمَا عَلَيْكَ الْبَلاَغُ الْمُبِين » ! تبلیغ سوم، بیانگر این معنا هستند که پیامبران نباید کسی را مجبور نمایند دین را بپذیرد. دسته چهارم : عدم صدور حکم براي کافران دسته چهارم آیات در این مورد است که پیامبران باید کسانی را که پشت به دین می کنند و از تبلیغ آنها می گریزند، به حال خود رهاشان سازند. در این دسته آیات نیز هیچ حکمی براي کافران صادر نمی شود. « وَلَوْ شَاء رَبُّكَ لآمَنَ مَن فِي الأَرْضِ كُلُّهُمْ جَمِيعا أَفَأَنتَ تُكْرِهُ النَّاسَ حَتَّى يَكُونُواْ مُؤْمِنِين » ( (یونس 99 اگر پروردگارت می خواست هر که روي زمین است، همه شان ایمان می آوردند. اي پیامبر! آیا تو مردم را مجبور می کنی تا از مؤمنان باشند؟! ( بقره 6 ) « إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُواْ سَوَاءٌ عَلَيْهِمْ أَأَنذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنذِرْهُمْ لاَ يُؤْمِنُون » (اي پیامبر!) کسانی که کافر شدند چه تو انذارشان دهی چه ندهی، برایشان مساوي است، ایمان نمی آورند! 6 ( یوسف 103 ) « وَمَا أَكْثَرُ النَّاسِ وَلَوْ حَرَصْتَ بِمُؤْمِنِين » (اي پیامبر!) هر چقدر هم که حریص باشی، بیشترِ مردم ایمان نمی آورند! ( لقمان 23 ) « وَمَن كَفَرَ فَلَا يَحْزُنكَ كُفْرُه إِلَيْنَا مَرْجِعُهُمْ فَنُنَبِّئُهُم بِمَا عَمِلُوا » (اي پیامبر!) کسی که کافر شد کفر او تو را غمگین نسازد، بازگشتشان به سوي ما است، پس ایشان را خبر می دهیم به آنچه انجام داده اند. ( مائده 41 ) « يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ لاَ يَحْزُنكَ الَّذِينَ يُسَارِعُونَ فِي الْكُفْر » اي پیامبر! آن کسانی که به سمت کفر می شتابند تو را غمگین نسازد. دسته پنجم : ارتداد زیر پوشش نفاق دسته پنجم آیات مربوط است به آنهایی که دین را قبول ندارند ولی چون در جامعه یی دیندار قرار گرفته اند و می خواهند از مزایاي جامعۀ دیندار بهره مند شوند، نفاق می کنند. وَإِذَا لَقُواْ الَّذِينَ آمَنُواْ قَالُواْ آمَنَّا وَإِذَا خَلَوْاْ إِلَى شَيَاطِينِهِمْ قَالُواْ إِنَّا مَعَكْمْ إِنَّمَا نَحْ نُ » ( بقره 14 ) « مُسْتَهْزِئُون و هنگامی که اهل ایمان را ملاقات می کنند می گویند ما هم ایمان آوردیم و وقتی با رؤساء خود خلوت می کنند، 2 می گویند که ما با شما هستیم، ما آنها را استهزاء می کنیم. وَقَالَت طَّآئِفَةٌ مِّنْ أَهْلِ الْكِتَابِ آمِنُواْ بِالَّذِيَ أُنزِلَ عَلَى الَّذِينَ آمَنُواْ وَجْهَ النَّهَار وَاكْفُرُواْ » ( آل عمران 72 ) « آخِرَه لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُون و گروهی از اهل کتاب گفتند در طول روز ایمان بیاورید به آنچه که نازل شده (قرآن) بر کسانی که ایمان آورده اند، و در آخر روز کفر بورزید باشد که از ایما نشان برگردند. (این روش موجب ایجاد تا نباشد چیزکی مردم نگویند » : شک و تردید در دل اهل ایمان می شود و آنها در میان خود می گویند (« چیزها وَالَّذِينَ اتَّخَذُواْ مَسْجِداً ضِرَاراً وَكُفْراً وَتَفْرِيقاً بَيْنَ الْمُؤْمِنِينَ وَإِرْصَاداً لِّمَنْ حَارَبَ اللّه » وَرَسُولَهُ مِن قَبْل... لاَ تَقُمْ فِيهِ أَبَداً لَّمَسْجِدٌ أُسِّسَ عَلَى التَّقْوَى مِنْ أَوَّلِ يَوْمٍ أَحَقُّ أَن تَقُومَ ( توبه 107 و 108 ) « فِيه و کسانی که اتخاذ کردند مسجدي را به نیت ضرر زدن و توسعه کفر و ایجاد تفرقه بین مؤمنان، و محل کمین کسانی که با خدا و رسولش از پیش در جنگ بودند... (اي پیامبر!) در آن هیچگاه اقامه نماز نکن، زیرا مسجدي که از روز اول سنگ بنایش بر پرهیزگاري است، شایسته ترین است که در آن اقامه نماز کنی (توجه کنید! خدا به پیغمبرش تنها می گوید که تو به آن مسجد نرو و به این مسجد برو، ولی نمی گوید آنها را بگیر و بکش!) اتَّخَذُوا أَيْمَانَهُمْ جُ نَّه فَصَدُّوا عَن سَبِيلِ اللَّه إِنَّهُمْ سَاء مَا كَانُوا يَعْمَلُون ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ آمَنُوا » ( منافقون 2 و 3 ) « ثُمَّ كَفَرُوا فَطُبِعَ عَلَى قُلُوبِهِمْ فَهُمْ لَا يَفْقَهُون سوگند هاي خودشان را سپر قرار دادند، به این ترتیب راه خدا را بستند، بدترین کاري که می توانستند انجام دهند همین بود که پشت سوگندشان مخفی شوند (ارتداد زیر پوشش نفاق) این بدان جهت است که ایمان آوردند و بعد کافر شدند، پس بر دلهایشان مهر زده شد، پس ایشان نمی فهمند. همانطور که دیدیم در قرآن براي این منافقین نیز حکمی صادر نمی شود زیرا اگر بگویند حکم مرتد، قتل است، یعنی مجبورش کرده اند در این دین بماند! وقتی انسان بداند که اگر از دین خارج شود، حکمش کشتن تألیف حکیم سید محمد جواد غروي می باشد. « آدم از نظر قرآن » 2 این معنا بر اساس توضیح شیاطین در مجلد دوم کتاب ٧ است، دین را در باطن رها می کند، ولی در ظاهر، خود را متدین نشان می دهد، مثلاً ریش می گذارد، تسبیح دستش می گیرد، در صف اول نماز می نشیند، ولی در حقیقت به دین اعتقاد ندارد و شاید حتی بکوشد به آن ضربه بزند و از ریشه سست کند. اما اگر تبلیغ با تهدید نباشد، بلکه فقط انذار و تبشیر باشد، و آنهایی هم که نمی خواهند بپذیرند، آزاد باشند بیایند جدل کنند و حرفشان را بزنند، در این صورت جامعه شفاف می شود، آحاد جامعه به هم اعتماد پیدا می کنند، یعنی آن کسی که می گوید من دیندار هستم، همه می دانند که این دینداري او حقیقی است و نفاق نمی کند! زیرا از کسی نمی ترسد و با اختیار و آزادي متدین شده است. دسته ششم : آیات ارتداد این دسته شامل آیاتی است که مستقیماً پیرامون ارتداد سخن می گویند. یعنی موضوع برگشت و خروج از دین یا ایمان آوردن و بعد پشیمان شدن و رها کردن، در آنها آمده است. إِنَّ الَّذِينَ آمَنُواْ ثُمَّ كَفَرُواْ ثُمَّ آمَنُواْ ثُمَّ كَفَرُواْ ثُمَّ ازْدَادُواْ كُفْرا لَّمْ يَكُنِ اللّهُ لِيَغْفِ رَ لَهُمْ وَلاَ » ( نساء 137 ) « لِيَهْدِيَهُمْ سَبِيلا همانا کسانی که ایمان آوردند و بعد کافر شدند و دوباره ایمان آوردند و باز هم کافر شدند، سپس به کفر خود افزودند، قطعاً خدا آنها را نمی آمرزد و آنها را به راهی هدایت نمی کند! (بناءبراین قرآن مجازاتی براي بالاترین مرحله ارتداد که مدام اظهار ایمان کردن و کافر شدن و در کفر ماندن است، قائل نیست و فقط می گوید: خداوند آنها را نمی آمرزد.) مَن كَفَرَ بِاللّهِ مِن بَعْدِ إيمَانِهِ إِلاَّ مَنْ أُكْرِهَ وَقَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالإِيمَان وَلَكِن مَّن شَرَحَ بِالْكُفْرِ » ( نحل 106 ) « صَدْراً فَعَلَيْهِمْ غَضَبٌ مِّنَ اللّه کسی که بعد از ایمانش به خدا کافر شود، مگر کسی را که مجبورش کنند، اما ایمان در دلش محکم است، ولی کسی که سینه خود را براي پذیرا شدن کفر بگشاید، پس بر آنها غضبی است از خدا. (خشم خدا درون نظام عالم است، یعنی عدم تبعیت از سنن الهی، خشم الهی را در پی دارد.) « لاَ تَعْتَذِرُو اْ قَدْ كَفَرْتُم بَعْدَ إِيمَانِكُمْ إِن نَّعْفُ عَن طَآئِفَةٍ مِّنكُمْ نُعَذِّبْ طَآئِفَةً بِأَنَّهُمْ كَانُو اْ مُجْرِمِين » ( (توبه 66 امروز که قیامت است شما عذرخواهی نکنید! کافر شدید بعد از اینکه ایمان آوردید، ما اگر از سرِ تقصیرات گروهی از شما بگذریم، حتماً گروه دیگر را به دلیل اینکه مجرم بودند، عذاب می کنیم. « وَمَن يَرْتَدِدْ مِنكُمْ عَن دِينِهِ فَيَمُتْ وَهُوَ كَافِرٌ فَأُوْلَئِكَ حَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فِي الدُّنْيَا وَالآخِ رَه » ( (بقره 217 و کسی که از دینش بازگردد، پس در حالی که کافر است بمیرد، اینان اعمالشان در دنیا و آخرت تباه می شود. «... يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ مَن يَرْتَدَّ مِنكُمْ عَن دِينِهِ فَسَوْفَ يَأْتِي اللّهُ بِقَوْمٍ يُحِبُّهُمْ وَيُحِبُّونَهُ » ( (مائده 54 اي کسانی که ایمان آورده اند هر کسی از شما که از دین خودش بازگردد، پس بدانید که خدا قومی را خواهد آورد که خدا آنها را دوست دارد و آنها هم خدا را دوست دارند... همانطور که ملاحظه می شود در این دسته آیات نیز حکمی مبنی بر کشتن و مجازات مرتدان نیامده است. سخن پایانی بحث نمی « ارتداد » گرچه این مقاله با تأکید بر متن قرآن نوشته شده و درباره ریشه هاي تاریخی و فقهی کند اما به طور مختصر اشاره می کنم که در زمان پیامبر سه طایفۀ بزرگ مرتد شدند و پیامبر با آنها نجنگید و 8 هیچ یک از آنها را هم نکشت. در ماههاي آخر عمر شریف پیامبر (ص) مردي نیز در یمن اعلام نبوت (نه ارتداد) کرد، به نام مسیلمۀ کذّاب، پس از آن هم زنی به نام سجاح پیدا شد و او هم ادعاء نبوت کرد، و بعدها این دو با هم ازدواج نمودند و نیرو جمع کردند که به مدینه حمله کنند. چون فاصلۀ عدن تا مدینه را می توانستند در ظرف چند روز طی کنند و به مدینه حمله نمایند، پیامبر (ص) به علی (ع) و جمعی از مسلمانان دستور داد که به سمت آنجا حرکت کند. موقع حرکت، پیامبر اکرم (ص) به امیرالمؤمنین (ع) فرمود: در این سفر ( نمی گوید در این جنگ یا در این نبرد، بلکه می گوید در این سفر)، اگر یک نفر به دست تو هدایت شود، بهتر است از تمام آنچه که در دنیا خورشید بر آن می تابد! در زمان ابی بکر هفت طایفه مرتد شدند و از دین برگشتند و یکی از آنها اعلام جنگ کرد، ابی بکر هم دستور داد با آنها وارد جنگ شدند و آنها را هم شکست دادند. بناءبراین ابوبکر با مرتدان نبرد تدافعی داشت و هرچند عده یی از آنها در جنگ کشته شدند ولی حکمی در واجب القتل بودن مرتدان صادر نکرد. امیرالمؤمنین علی علیه السلام و سایر اصحاب حضور داشتند و اگر چنین حکمی از رسول خدا رسیده بود متذکر می شدند و آن را لازم الاجراء می دانستند، در حالی که چنین چیزي در تاریخ صحیح مشاهده نمی شود. به هر صورت علی رغم اینکه در هیچ یک از آیات قرآن، حکمی مبنی بر کشتن مرتد وجود ندارد، و در سنت پیامبر و ائمه صلوات الله علیهم هم شاهدي بر وجود چنین حکمی یافت نمی شود، حکم کشتن مرتد در کتب فقهی آمده است و بسیار بدان پرداخته شده است. اینکه این حکم از چه زمانی وارد فقه اسلام (هم فقه شیعه و هم فقه اهل سنت) شده، و نیز تقسیم مرتدان به فطري و ملی و سایر احکامی که بر آنها حمل شده، از مسائلی است که دانستنش مستلزم پژوهش در کتب تاریخ و فقه می باشد. در جمع بندي آنچه گذشت می توان گفت؛ یکی از حقوق انسان، آزادي در انتخاب دین و ماندن در آن است. زیرا اگر انسان، از روي اجبار اعتقادي را بپذیرد، یا بالاجبار خود را مقید به آن بداند، حتی اگر آن اعتقاد حق باشد، نه تنها براي او مثمر ثمر نمی باشد، بلکه براي اجتماع مضر خواهد بود، زیرا که آن شخص مجبور به نفاق گشته است. هر انسانی حق دارد حتی به زیان خویش تصمیم بگیرد و اقدام کند و کسی نباید جلو او را بالاجبار بگیرد. از این جهت، هرچند خداوند براي اعمال خلاف انسان، عذاب تعیین کرده، اما پیامبران را تنها به تبلیغ (تبشیر و انذار) فرمان داده و از اجبار مردمان به گرویدن به دین الهی یا ماندن در آن برحذر داشته است.__




گزارش تخلف
بعدی